به سوی آزادی بالاترین2   2009-06-18 12:33:59

وقتی یک هفته پیش رفسنجانی نامه‌ای هشدار دهنده به خامنه‌ای نوشت، لرزه بر ارکان رژیم افتاد، اما اشتباه بعدی را خود او مرتکب شد و به دیدار سه ساعته خامنه‌ای شتافت. پیام این دیدار هرچه که در آن رد و بدل شده باشد ضعف رفسنجانی را می‌رساند. ۲۰ سال گذشته نشان داده است هرقدمی که رفسنجانی به عقب برداشته باعث شده که خامنه‌ای یک قدم به جلو بردارد.نتیجه‌‌ی حرکت غلط رفسنجانی و عدم پیگیری علنی مفاد نامه‌‌اش آن شد که خامنه‌ای اجازه نداد او از خود در رادیو تلویزیون دفاع کند. خامنه‌ای به همین هم بسنده نکرد او که شاهد ضعف و زبونی جناح مقابل بود دستور داد برای تحقیر رفسنجانی و موسوی و کروبی، به احمدی‌ نژادی که ۲۴ ساعته تلویزیون در تیولش بود فرصت اضافه ۲۰ دقیقه‌ای هم بدهند تا در آخرین لحظه هرچه دلش می‌خواهد از سیمای جمهوری اسلامی بگوید. بدون تردید ضرغامی در این میان تصمیم‌گیرنده نبود. او در سلسله مراتب رژیم جایگاهی ندارد که بتواند چنین دستورهایی صادر کند. خامنه‌ای در روند انتخابات چندین بار مستقیماً‌ به نفع احمدی‌نژاد وارد منازعات شد.
این زبونی‌ها باعث شد خامنه‌ای جسارت کرده و احمدی نژاد را از صندوق بیرون بیاورد. او حساب همه چیز و از جمله خواری جناح مقابل را کرده بود. نیروهای سرکوبگرش را هم از قبل به میدان آورده بود اما او حساب مقاومت مردم را که عمل تعیین کننده‌اند نکرده بود.
حالا که مردم در خیابان‌ها هستند بایستی او را هدف گرفت. یادمان باشد دیکتاتورها بزدل‌تر از آنند که نشان می‌دهند و خامنه‌ای سرآمد بزدلان است. در حکومت کردن هرچقدر که جانی و شقاوت پیشه باشید به همان اندازه بزدل و ترسو هم هستید. وقتی خامنه‌ای اولین شعارهای دانشجویان مصمم را در ۱۸ تیر شنید از موضعی پایین و با چهره‌ای ترس‌خورده در تلویزیون ظاهر شد و خواهان مدارا با دانشجویان گردید. وقتی زیر بغلش را گرفتند، وقتی خاتمی در کنارش قرار گرفت وقتی سپاه به یاری‌اش شتافت، جان گرفت و چهره‌ی دیگر گرفت و فرمان سرکوب داد.
امروز ۴ روز پس از اعلام نتایج انتخابات و در آمدن احمدی نژاد از صندوق به کمک «امداد‌های غیبی»، اوضاع به شکلی باورنکردنی به نفع مردم و جنبش آزادیخواهانه چرخیده است.
درست در جایی که کسی فکرش را نمی‌کرد، شکاف دهان باز کرد و جنبش مردمی به پا شد. طبیعت انقلاب و خیزش و جنبش همین است. قبلاً هم روی آن تأکید کرده بودم، انقلاب و جنبش و خیزش مانند زلزله و سونامی است، چون سیل و طوفان است. نه می‌شود پیش‌بینی آن را کرد و نه می‌توان مانع‌اش شد. در لحظه‌ای که فکرش را نمی‌کنید به راه می‌افتاد.
فرصت طلایی نصیب مردم و جنبش سرنگونی طلب شده است. چنین فرصت‌هایی به سادگی به دست نمی‌آیند. معلوم نیست فرصت بعدی کی باشد. ۱۰ سال از ۱۷ تیر می‌گذرد. اما این خیزش کجا و آن خیزش کجا. دامنه‌ی این جبنش، سراسر ایران را در ابعادی باورنکردنی گرفته است. از زاهدان تا تبریز، از مشهد تا اهواز، از شیراز و اصفهان، رشت و بابل تا تهران و ...
ای کاش اپوزیسیون با هوش و موقع‌شناسی وجود داشت که می‌توانست از شرایط موجود به نحو احسن استفاده کند و دست خاتمی و موسوی و کروبی را از جنبش مردم کوتاه می‌کرد. ولی متأسفانه بایستی واقعیت را پذیرفت و به دنبال راه چاره بود.
دیکتاتورها مست از قدرت، در یک مرحله به جنون می‌رسند و همین‌جاست که گور خود را می‌کنند. خامنه‌ای مانند همه دیکتاتورها اشتباه بزرگی را مرتکب شد و بالاخره تاوان سنگینی را خواهد پرداخت.
صدام حسین نئشه از پیروزی در جنگ با ایران، به دنبال برآورده‌کردن جاه‌طلبی‌های احمقانه‌اش به کویت حمله کرد و سرانجامش را همه دیدیم. درست است که ۱۴ سال دست و پا زد اما عاقبت دودمان خود و حکومتش را به باد داد.
سرنوشت شاه را فراموش نکرده‌ ایم، وقتی قیمت نفت بالا رفت، وقتی جنبش مسلحانه با رکود و افول روبرو شد، وقتی نقش ژاندارمی منطقه را به عهده‌ی او گذاشتند، وقتی احساس کرد دنیا به کام اوست، فعالیت احزاب شاه ساخته را هم ممنوع کرد و حزب فراگیر رستاخیز را پایه گذاری کرد و با نخوت و تبختر عنوان کرد که هرکس خواهان عضویت در حزب رستاخیز نیست پاسپورت بگیرد و از کشور خارج شود. ۴ سال بعد او بود که برای همیشه از کشور خارج شد و طومار سلطنتش را به باد داد .
امروز را نگاه کنید، چهار روز است که مردم در خیابان‌ها هستند، فاصله‌ای عمیق بین مردم و حاکمان به وجود آمده است. رژیم حتا اگر موفق به سرکوب این جنبش هم که بشود، آتش زیر خاکستر باقی خواهد ماند. با کشوری روبرو هستیم که نزدیک به سه چهارم جمعیت‌اش بعد از انقلاب به دنیا آمده‌اند و یا شناختی از تحولات دهه‌ی خونین ۶۰ ندارند. اما تحولات‌ این روزها ‌خواهی نخواهی آنها را به گذشته پیوند می‌دهد. دریچه‌‌ای رو به گذشته می‌گشاید. رژیم جنایت می‌کند اما امروز امکان سرکوب دهه‌ی ۶۰ را ندارد. نه دنیا،‌دنیای دهه‌ی ۶۰ است و نه خامنه‌ای، توانایی خمینی را دارد. بخش مهمی از رژیم را نیز در مقابل خود دارد. همه‌ی این‌ها دست او را برای سرکوب در ابعاد دهه ۶۰ می‌بندد. وسایل ارتباط جمعی و انتقال سریع اخبار و اطلاعات پاشنه آشیل خامنه‌ای هستند.
شاه از روزی که با کودتای ۲۸ مرداد به قدرت بازگشت تا روزی که سرنگون شد با بحران مشروعیت روبرو بود. هیچ نیرویی نمی‌توانست چاره‌ای برای این معضل بیاندیشد.
خامنه‌ای و احمدی‌نژاد با بحران مشروعیت در داخل و خارج از کشور روبرو هستند. «اصلاح‌‌طلب‌» های حکومتی نمی‌‌توانند فاصله‌ی عمیق بین مردم و رژیم را بپوشانند. همه چیز عریان شده است و این به نفع مردم و نیروهای سرنگونی طلب است. حتی تا این لحظه مراجع تقلید رژیم هم جرأت نکرده‌اند نتیجه انتخابات را تأیید کنند. در حالی که این عمل بایستی همان شب اول صورت می‌گرفت. دست خامنه‌ای آن‌چنان خالی است که برای تأیید انتخابات به پسر آیت‌الله فاضل لنکرانی که دو سال پیش مرده متوسل شده است. معلوم است مراجع تقلید تابع تعادل قوا هم هستند.
شرکت گسترده و بی‌نظیر مردم در نمایش انتخابات بیش از هرچیز رژیم را در خیابان ها در تنگنا قرار داده و می‌دهد. برای همین نمی‌تواند با پس‌لرزه‌های آن کنار بیاید. با ملتی به پا خاسته روبرو است. بهت و تعجب و حیرت همه کسانی را که در داخل و خارج از کشور دل به جناح‌های رژیم بسته بودند فرا گرفته است. آن‌ها بیش از پیش ایزوله می‌شوند. برای اولین بار لااقل در ۲۱ سال گذشته راه برای آن‌هایی که خواهان سرنگونی این رژیم ضدبشری هستند باز می‌شود، اما این به شرطی است که عاقلانه رفتار کنند و قبل از هرچیز با واقعیات جامعه ایران کنار بیایند و یا حداقل با آن سر جنگ نداشته باشند.
حوادث یک هفته گذشته یک بار دیگر نش


نام
پیام
Write all letters which are not black!
حروفی که سیاه نوشته نشده در پنجره وارد کنید.

روز نوشتها

یادها

شعرها

از دیگران

من و جنهایم

داستانها

انتخابات